سامانیان
سامانيان خانداني ايراني بودند كه نَسَب خود را به بهرام چوبين (از سرداران دوره ساساني) ميرساندند جد ايشان سامان خداة از دهقانان (زمينداران) ناحيه بلخ بود كه پس از مسلمان شدن به همراه نوادگانش به خدمت خلفا در آمدند و به پاس خدماتي كه به خلافت كردند در زمان سلسله طاهريان، بنا بر توصيه مامون به حكومت برخي از شهرهاي ماوراءالنهر رسيدند. ماوراءالنهر به سرزمينهاي آن سوي رود جيحون در شمال شرقي ايران گفته ميشد كه شهرهاي مهمي مانند بخارا، سمرقند و فرغانه را در بر ميگرفت. سامانيان اولين فرمانراويان مسلمان اين سرزمين بودند كه با تاسيس يك حكومت موروثي آن جا را به صورت منطقهاي مسلماننشين درآوردند. آنها سپس با غلبه بر صفاريان و درگير شدن با علويان طبرستان، حاكميت خود را تا نواحي داخلي ايران گسترش دادند.
در سال 261 ه.ق امير نصر ساماني از سوي خليفه بغداد به حكومت ماوراءالنهر منصوب و در سمرقند مستقر شد، اما اقتدار واقعي دولت ساماني از زمان امير اسماعيل، آغاز شد. مورخان امير اسماعيل ساماني را بنيانگذار واقعي حكومت سامانيان ميدانند كه پس از وي، اميران ديگري از اين خاندان در ماورالنهر به طور مستقل حكومت كردند. امير اسماعيل علاوه بر توسعه قلمرو سامانيان با برقراري آرامش در ماوراءالنهر، زمينه را براي گسترش اسلام در نواحي شرقي فراهم كرد. از اين پس پايتخت دولت ساماني نيز به بخارا منتقل شد.
سامانيان اساس سياست خود را بر اطاعت و تبعيت از خلافت عباسي قرار دادند. اميران ساماني غالبا با شيوههاي ملكداري، سياست و حكمراني آشنايي داشتند و با پيروان اديان و ملل مختلف _ كه در سرزمين ماوراءالنهر زياد بودند _ با مدارا رفتار ميكردند و در كارها از نظرات صاحبنظران و دانشمندان استفاده ميكردند و وزيران خود را از ميان انديشمندان برميگزيدند. علاقه و احترام اميران ساماني نسبت به علما و دانشمندان بسيار زياد بود، به طوري كه حرمت آنان را نگه ميداشتند و در كارها از تدبير آنان بهره ميگرفتند.
دكتر بيات استاد تاريخ دانشگاه در مورد سامانيان ميگويد: «سلسله سامانيان از 279 تا 389 ه.ق به طول انجاميد. قرن چهارم و قسمتي از آغاز قرن پنجم هجري كه به تسلط سلاجقه بر ايران منتهي شد دورهاي است كه در آن غلبه با عنصر ايراني و حكومت ايران تقريبا در همه اين ادوار در دست ايرانيان بود مگر مدتي كه غلامان ترك غزنوي و مهاجمان ترك ايلكخاني در مشرق ايران قدرت يافتند و به برانداختن خاندانهاي ايراني اقدام كردند و در اين دوره ملت ايران بر اثر مجاهداتي كه از اواخر قرن اول هجري آغاز كرده و در قرن دوم و سوم به نهايت شدت رسانيده بود توانست استقلال از دست رفته ايران را تجديد كند و زبان فارسي را چون زباني مستقل با ادبيات پرثمر آن به وجود آورد. از جمله اين سلسلهها، سلسله ادبپرور ساماني است.»
حكومت سامانيان در ماوراءالنهر، بيش از يك قرن طول كشيد. آنان در دوره عظمت و قدرت گذشته از شهرهاي ماوراءالنهر و خراسان، گرگان، طبرستان، ري و حتي سيستان را نيز جزو قلمرو خود كردند.
پس از اسماعيل، در زمان نَصر دوم نيز دولت ساماني اقتداري فراوان داشت؛ به طوري كه اين دوره به عصر طلايي حكومت ساماني معروف شده است. اما جانشينان نصر موفق به حفظ اين اقتدار نشدند و در نتيجه دولت ساماني در سراشيب ضعف و سقوط قرار گرفت.
سامانيان با استخدام غلامان تركنژاد و كاستن قدرت و نقش دهقانان محلي، زمينههاي ضعف و زوال حكومت را فراهم كرد. تضاد بين ديوانسالاران ايراني و سپه سالاران تركنژاد موجب هرج و مرج و نابساماني در اركان حكومت سامانيان شد. سرانجام، با ظهور حكومت غزنويان و ورود حكومت ايلكخانيان به صحنه كشمكشهاي سياسي _ نظامي ماوراءالنهر حكومت سامانيان منقرض و مستملكات آن بين اين دو حكومت تقسيم شد؛ به طوري كه شهرهاي ماوراءالنهر را ايلكخانيان و خراسان را غزنويان تصرف كردند.
دولت ساماني در اوج شكوفايي خويش، به همت وزيراني كارآمد و دانشمند اداره ميشد. اين وزيران از يك سو در اداره امور كشور نقشي مهم داشتند و از سوي ديگر عاملي براي توسعه علم و ادب بودند. از جمله اين وزراي دانشمند جيهاني، ابوالفضل بلعمي، ابوعلي بلعمي و ابوحسين عُتبي بودند.
به علاوه دوره ساماني در مجموع و در مقايسه با دورههاي صفاري و طاهري، از فرهنگ و دانش والاتري برخوردار بود. رودكي شاعر بزرگ ايراني در اين زمان ميزيست. در نتيجه اين وضع، خراسان و ماوراءالنهر شكوه خاصي يافتند و دانشمندان بسياري در اين مناطق پا به عرصه وجود گذاشتند.
صفاریان
آرامگاه یعقوب لیث صفاری، در روستای شاهآباد در ده کیلومتری دزفول، سمت راست جاده
دزفول به شوشتر قرار دارد. یعقوب لیث یکی از پادشاهان ایران و از دودمان
صفاری بود . یعقوب لیث صفار نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال پس از ورود اسلام به ایران، به عنوان زبان رسمی ایران اعلام کرد و پس از آن دیگر کسی حق نداشت در دربار او به زبانی غیر از پارسی سخن بگوید.
او کوشش کرد خلافت عباسی را سرنگون کند اما در اثر بيماري يا مسموم شدن درگذشت.
غزنویان
پراكندگى نظام اجتماعى از يك سو، وجود خلاء قدرت سياسى در ايران از سوى ديگر و هم چنين ، تضاد و اختلاف خاندان هاى حاكمه و عدم توانايى آنان ، جهت پركردن اين خلاء و ايجاد يگانگى ملى ، عامل عمده اى براى زمينه سازى تسلط سلسله هاى غير ايرانى بوده است .
تركان نمونه عالى استحاله اى هستند كه در حكومت سامانيان خدمت سربازى مى نمودند در جوانى و در سنين انعطاف پذير به عالم اسلام آورده شدند، در محيط گستره تمدن اسلامى غوطه خوردند و در اين محيط به مقام عالى رسيدند و مجبور شدند با پيجيدگى هاى زندگى سياسى و ادارى آن خود را هماهنگ سازند. ديرى نپاييد كه دين و فرهنگ نوين ، ميان اين مردم و بيابانى كه در پشت سر داشتند، جدايى افكند اما قابل توجه است ، كه گرچه در آغاز، در عصر حكومت سامانى ، از اصل خود جدا افتادند، اما به سرعت خود را با عالم ايرانى محيط خود تطبيق دادند
محمود غزنوى ، كه فرد شاخص عرصه ى سياست ايران گرديده بود، ابتدا سعى در تصرف و توسعه دولت خويش نمود . چنانچه سرزمين هاى خراسان ، طبرستان ، سيستان و افغانستان كنونى را به قلمرو دولت غزنويان درآورد.
محمود، پس از آن كه امارت وى از طرف خليفه ى بغداد، به رسميت شناخته شد، خود را سلطان ناميد، كليه فئودال ها و متنفذين محلى را سركوب نمود و توانست سيستان ، خانيان ، تركستان ، امراى خوارزم و جرجانيه را محكوم خويش گرداند و سپس تجاوزات يا غزوات تاريخى خود را به هندوستان آغاز نمود.
محمود با حمله به هندوستان و فتح معبد سومنات ، به پول و ثروت فراوان دست يافت ، هر چند كه برخى از مورخان ، مقصود محمود از لشكركشى ها به هندوستان را برانداختن كفر و بت پرستى از آن سامان و انتشار دين اسلام دانسته اند.
محمود سنى حنفى مذهب متعصب - كه بعدا توسط امام عبدالله ابن احمد قفال مروزى ، فقيه شافعى ، به مذهب شافعى گرويد - در برانداختن كفر كوشا بود و به خلافت عباسيان ، ايمان داشته و رفتار وى با كفار و پيروان ساير فرق اسلامى مانند اسماعيليه و قرامطه و شيعيان خوب نبوده ، نيكو مى توان دريافت كه فقط ديندارى و تعصب يگانه محرك لشكركشى هاى او به هندوستان نبوده است . بهترين دليل اين كه بتكده هاى هندوستان ، بيش تر از بتان آن سرزمين ، طرف توجه محمود بوده است ، كه چون شنيد جمعى از رايان هند، با لشكر بسيار سر راهش نشسته اند، برانداختن دشمنان اسلام را فراموش كرد و براى حفظ غنايم خويش به جاى به دريا زدن ، از بيراهه بازگشتن را بر مقابله با دشمن كه ممكن بود، نتيجه ى لشكركشى او را به باد دهد، ترجيح داد. به همين جهت بسيارى از لشكريان و همراهانش ، در صحراى بى آب و گياه تلف شدند، اين لشكركشى ها، مخصوصا جنگ هاى او در هندوستان ، عايدى سرشارى داشت ، جنگجويان در طى اين مبارزات ، از راه غارتگرى و قتل و كشتار، ثروت فراوانى به چنگ آوردند ولى توده هاى مردم كه در مسير اين لشكركشى ها بودند، بيش از پيش فقير و ناتوان تر مى شدند.
آل بویه
برج و باروهای یزد مربوط به دوره دیلمیان - اتابکان است و در یزد، خیابان گل سرخ، امام خمینی، محلات مالمیر، لبخند واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۴ آذر ۱۳۵۲ با شمارهٔ ثبت ۹۵۶ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
براساس کهن ترین اسناد در باره حصار یزد می توان گفت که حصار گرد این شهر، توسط “ابویعقوب اسحاق دیلمی”، “ابو مسعود بدر بهشتی”، “ابو جعفر (کیانرسو)” و “ابو یوسف”، چهار سرهنگ از اعضای حکومت “امیر عضدالدین علاء الدوله ابو جعفر کاکویه”، در سال 432هـ. ق ساخته شد.
همچنین در این زمینه می توان از چهار دروازه به نام های “دروازه قطریان (دروازه شاهی)”، “دروازه کوشک نو”، دروازه مهریجرد (مهریز)” و “دروازه کیا (حظیره)” در یزد یاد کرد.
سلجوقیان
این گنبد دارای ۴ ضلع بوده، کتیبهٔ ضلع شمالی نشانگر اسم و القاب بانی گنبد و تاریخ احداث بنا میباشد و کتیبهٔ ضلع شرقی و جنوبی آن آیات قرانی و ضلع غربی آن حاکی از نام سازندهٔ بنا میباشد. کارشناسان میراث فرهنگی معتقدند این بنا قبل از رصدخانه مراغه برای تعیین ماههای سال و ساعات روز کاربرد داشته و سوراخهای ایجاد شده بر ضلعهای این بنا نشانگر این امر است. این اثر در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۱۰ با شمارهٔ ثبت۱۳۴ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست. گنبد سرخ مراغه نام یک بنا به ساخت سال ۵۴۲ هجری قمری در دوره سلجوقی است. سبک معماری این بنا به شیوه رازی است. گنبد سرخ یکی از قدیمیترین بنای دورهٔ اسلامی در استان آذربایجان شرقی میباشد که در قسمت جنوب غربی شهر مراغه قرار گرفتهاست. نام بانی بنا و تاریخ احداث آنرا میتوان از کتیبهٔ جبههٔ شمالی و نام سازندهٔ آن را از کتیبهٔ غربی ملاحظه نمود. آنچه از این کتیبهها برداشت میگردد این است که بنای گنبد سرخ در سال ۵۴۲ هجری بهدستور «عبدالعزیز بن محمود بن سعد یدیم» رییس آذربایجان در دورهٔ سلجوقیان و به وسیلهٔ «بنیبکر محمد بن بندان بن محسن معمار» ساخته شدهاست. با شروع ساخت این بنا دورهٔ رازی در معماری ایران به پایان رسیده و این بنا نقطهٔ عطف و شروع معماری آذری میباشد که تلفیق آجر و کاشی و استفاده از کاشی در تزیین بناهای تاریخی در ایران از مشخصههای این دورهاست. بهطور کلی گنبد سرخ بنایی مربعشکل است متشکل از سردابه و اتاق اصلی که برروی سکوی سنگی قرار دارد و به وسیلهٔ هفت ردیف پله میتوان به آن دسترسی یافت. پنج پله در جلوی سکو واقع شده و پلهٔ ششم و هفتم جزء آستانهٔ درگاه محسوب میشوند.
خوارزمشاهیان
بقعه ایوب انصاری در 13 کیلومتری جنوب تکاب در نزدیکی روستای دورباش بر فراز کوهی بلند قرار گرفته که بنا بر باور مردم، محل دفن سر ایوب انصاری بوده و از این رو از قدامت و احترام خاصی نزد اهالی محلی برخوردار است، بطوریکه هم اکنون به محل زیارتی تبدیل شده ولی به گفته مدیر کل اوقاف و امور خیریه راه دسترسی به مکان فرهنگی و مذهبی مناسب نیست.
این مقبره از دو بخش اصلی و قدیمی یعنی بنای اولیه مقبره و بخش الحاقی راهرو و نمازخانه تشکیل شده و با توجه به نوع مصالح و نوع معماری و نحوه کار دارای قدمتی طولانی و قبل از قرن نهم هجری تخمین زده شده ولی بخش الحاقی بنا شامل راهرو و نمازخانه از آثار اواسط قرن نهم هجری است.
قسمت قدیمی با پلان بیضی از داخل و هشت ضلعی نامنتظم از بیرون با ارتفاع 5.7 متر که با دربی کوچک از نمازخانه مقبره به داخل راه دارد ساخته شده در ساخت بنا از قلوه سنگ، آهک و خاک سفیده استفاده و عملیات مرمتی و حفاظتی بازسازی در سال 1372 در بنای تاریخی ایوب انصاری توسط میراث فرهنگی انجام و از آن سال تا کنون هیچ اقدامی مرمتی و حفاظتی توسط هیچ یک از ارگانهای مسئول انجام نشده است.
بقعه ایوب انصاری تکاب یکی از آثار ناشناخته دوره معماری اسلامی ایران بوده که در منطقه به نام ایوان سارینیز خوانده می شود این بقعه جز زیباترین مقابر مذهبی آذربایجان بوده که احتمال می رود 50 سال بعد از فوت این عالم و فقیه این بنا را به پاس داشت وی می سازند، در مورد شخصیت این عالم مطالب زیادی در دست وجود ندارد ولی از دید عوام فردی عارف بوده است.
بقعه ایوب انصاری تکاب از نظر سبک معماری از بنای سلطان ویس الهام گرفته، آنچه که از اسناد مربوط به این بقعه بدست آمده، متولیان موقوفات از اعقاب خود ایوب انصاری بوده و وظیفه آنها حفظ و حراست بقعه و برداشت محصول از اراضی وابسته و نیز محاسبه مخارج بوده است.
این بقعه که روزگاری صدها نفر از اطراف به زیارتش می رفتند، هم اکنون به صورت بنایی متروک در بالای کوهی مرتفع ساکت و آرام برجای مانده و نبود راه دسترسی، خدمات مناسب برای بازدیدکنندگان باعث شده درآمد این بقعه کاهش یافته و مرمت این اثر تاریخی منتظر تامین اعتبار از سوی دولت شود.
بقعه ایوب انصاری طی دهه های گذشته مورد تجاوز غارتگران میراث فرهنگی قرار گرفته بطوریکه متاسفانه امروز اثری از صندوق نفیس مقبره نبوده و دزدان عتیقه آخرین ضربه مهلک را بر این بنا وارد آورده، و صندوق تاریخی آن را به یغما برده اند. با توجه به بارشهای سنگین برف، برودت هوا و به دلیل عدم نگهداری اصولی و رسیدگی بخشهایی از بنا دچار آسیب دیدگی جدی شده است.
منبع:http://www.mehrnews.com